دلنوشته

📚📚📚📚📚

نشسته‌اند ملخ‌های شك به برگ يقينم
ببين چه زرد مرا می‌جوند سبزترينم!

ببين چگونه مرا ابر كرد خاطره‌هايى
كه در يكايك‌شان می‌شد آفتاب ببينم

شكستنى شده‌ام اعتراف می‌كنم اما
ز جنس شيشه‌ی عمرِ توام مزن به زمينم

برای پرزدن از تو خوشا مرام ِ عقابان
كبوترانه چرا بايد از تو دانه بچينم؟!

نمی‌رسند به هم دستِ اشتياقِ تو و من
كه تو هميشه همانی كه من هميشه همينم!

#دلنوشته
#شعر
#بیقرار
دیدگاه ها (۲)

تقدیم به همه مادران

بهانه گیری ها

باحال مناسب ببینید

شب جمعه است هوایت نکنم می میرم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط